تو را برای دعای شبانه کم دارم
تو را و گرمی آغوش مهربانت را
برای خلوت و سرمای خانه کم دارم
من آن پرنده ی تنهای زیر بارانم
کمی درخت و کمی آشیانه کم دارم
غروب آمد و اسباب غم فراهم شد
برای گریه ام انگار شانه کم دارم
نخواه از تو و احساس خویش برگردم
که در مقابل حرفت بهانه کم دارم
ببخش اگر سخنانم تو را مکدر کرد
من از تبار عذابم ترانه کم دارم . .