پشتیبانی

تو مثل روشنی یک سپیده می آیی
   
 
نگارنده : حمید
شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲
همیشه با دل تنگ و تپیده می آیی
تو مثل حرمت اشکی چکیده می آیی

همیشه با دل خونین و خاطری غمگین
تو مثل سرخی خونی به دیده می آیی

گهی شبیه خزنده خزید و خواهی رفت
ولی شبیه کسی که گزیده می آیی

دمی چه بی خبر و ناگهان شبیه نسیم
به روی پیکر سردم وزیده می آیی

گهی تو خسته و بی حال وساکتی انگار
که از مسافت دوری رسیده می آیی

و اینکه بعد شب تیره و غم آلودم
تو مثل روشنی یک سپیده می آیی

چه شد شکوفه و برگت به زیر تیر تگرگ؟
درخت بی گل و برگی-تکیده می آیی    !

شبی تو در پی من در میان این مردم
شبیه آدم -آدم ندیده- می آیی ...