عهد کردم دوستت نداشته باشماما برابر این تصمیم بزرگخود را باختمعهد کردم بازنگردمبازگشتمعهد کردم نمیرم از دلتنگیمُردمبارها عهد کردمبارها تصمیم گرفتم برومیاد ندارم رفته باشم