پشتیبانی

کافه شعر ترنج | مهدی نظری
   
 
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴
روز ازل که نقشه عالم درست شد
با اذن مادرت گِل آدم درست شد

نامت نشست بر لب زهرا و گریه کرد
آهی کشید فاطمه و غم درست شد

آبی نبود، خاک نبود و فلک نبود
با اشک چشم اوست که زمزم درست شد

تصویب شد برای تو باید که گریه کرد
از آن به بعد ماه محرم درست شد

پیراهنی که دوخت برای تو مادرت
ته مانده اش برای تو پرچم درست شد

دنیا هنوز کاملِ کامل نبود که
با ساختِ حریم تو کم کم درست شد

با نام روضه روی زمین هم بهشت شد
جایی برای گریۀ ما هم درست شد

مقتل نبود و جزوه نبود و خدای خواست
تا که کتاب ابن مقرم درست شد

بی تو جهان نداشت بها و بها گرفت
دنیایِ با حسین، منظم درست شد

بعد از گذشت چند صباحی زداغ تو
بازین چه شورش است و چه ماتم درست شد


پ ن: شروع محرم الحرام، ماه عشاق سیدالشهدا(ع) تسلیت باد
نگارنده : حمید
دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲
برگرد آقا کوفه جای آمدن نیست
مخروبه های شهر جای یاسمن نیست

اینجا زمانی عطر و بویی از علی داشت
جان خودم یک ذره بوی بوالحسن نیست

این ها تماما نامه هاشان کذب محض است
دیدم که اینجا یک نفر هم پشت من نیست

خوب است آدم در دیار خود بمیرد
برگرد آقا مکه ؛اینجا که وطن نیست

نگذار دلشوره وجودش را بگیرد
چون کوله بار خواهرت غیر از محن نیست

باشد بیا ؛ اهل و عیالت را نیاور
آقای من ولله کوفه جای زن نیست

من بیشتر فکر حضور دخترانم
چون در میان کوفه کم دست بزن نیست

این ها تماما با تو قصد جنگ دارند
با اصغرت هم جنگ اینها تن به تن نیست

اینجا حیا و غیرت و ایمان ندارند
می بینی آخر بر تنت هم پیرهن نیست

برگرد ؛ اینجا صحبت از قتل است و غارت
پایان کار خیمه ات جز سوختن نیست

شعر از: مهدی نظری