پشتیبانی

کافه شعر ترنج | دلنوشته
   
 
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۲

دلم را به دريا زدم...

براي دوست داشتنت
هواي دلت ابري بود...

غرق شدم...

مُردم...



شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۲
چشمانت را به من دوختي
و ازعشقت حرف زدي...

بمب باران كردي خرمشهر دل مرا...



شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
سکوتت را بیشتر دوست دارم...
وقتی تمام حرف هایی که به من میزنی...
به همه میزنی...


شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
وقتی دیدمت
هم من اشک ریختم
هم آسمان
من از شوق برای با تو بودن...
آسمان از غم برای رفتن خورشیدش...


پ.ن: داره بارون میاد...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۹۲
یک روز تو را خواهم دید...
به امید نور در تاریکی می مانم...
شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲
امروز دیدمت...
از فردا روزه نمیگیرم!!!
ماه رویت شد...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲
تو که میخوابی
آسمان تاریک میشود...
بین روز نخواب...
ماه را سردرگم کرده ای...
شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲
چشمانت حق دارند بسوزند...
حرارت آفتاب نگاهت از خورشید سوازن تر است...
باید جای زمین باشی تا ببینی چه میکشم...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲
میخواهم به هر بهانه ای کنارت باشم...
عادت دارد آفتابگردان
به نور خورشید...
عادت دارم...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۲
در خواب هایم سَرَک میکشی...
و من به بیداری عادت کرده ام...


شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۲
آسمان برای بهتر دیدنت
به زمین نزدیک تر شده...
کمتر بیرون بیا...
زمین "آب" شد...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۲
میروی...
و من چه ساده به رفتنت خیره مانده ام!!
مات شده است شاه چشمانم...
با یک حرکت فیل ِ نبودنت...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
نیامده ای!
اما بوی عطرت
مشامم را پر کرده ازعشق!
تهرانیان را...!
آماده کردم برای استقبالت...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲

تو...
وقتی نیستی همه جا تاریک است ...
...وقتی بیایی همه چیز سبز می شود
حتی آسمان...


شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
آفتاب می تابد...
گل های آفتاب گردان سر بالا میگیرند...
"من" گرم می شوم...
وقتی "تو" لبخند میزنی...
شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
رفته ای...
و من هنوز به قلبم فکر میکنم
نمی تپد...
اما من زنده ام...!
شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۲
گورم را گم میکنم...

تا حتی خودم

سر خاکم نیایم...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲
تو که هستی
دنیا پر است از رنگ ها
کمرنگ که میشوی، سپید و سیاه...
نباشی سیاه میبینم...
نبودنت کور میکند...
 

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۲
نوید آمدنت را
دروغ گوترین چوپان عالم هم بدهد...
سر دو راهی به انتظارت می ایستم...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۲
چای مینوشم بدون تو...
سهراب میگفت:
«زندگی جیره مختصریست، مثل یک فنجان چای
...وکنارش عشق است مثل یک حبه قند!»
تو که نیستی چای را تلخ مینوشم...
بدون قند...
بدون عشق...
بدون تو...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
شب، مهتاب از لای موهایت پیداست...
صبح آفتاب...
در آسمان سرت پرواز می کند این روزها...
پرنده بی آشیان دلم...
شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
آذین بسته اند تمام شهر را...
یا در چشم من همه چیز آذین شده؟!؟
هر چه که هست
دروغی بیش نیست...
وقتی نیستی همه چیز مخروبه ای بیش نیست
آذینی نیست...
شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
من راه میروم

اما سایه، سایه توست...

من توام یا تو منی؟

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
وقتی گفتی نمی خواهی باشی
آسمان هم دلش گرفت
بارید...
مثل چشم های من
هنوز هم،
اردیبهشت
هم آسمان بغض دارد، هم من...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲
امشب، شب آرزوهاست...
نه!!!
هر شب، شب آرزوهاست
اگر تو آرزوی منی...


شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲
در ثانیه های بی تو
زندانیم میان تمام آدم ها
از این زندان آزادم کن
من میان اینهمه نرده "چاق و لاغر" پیر میشوم...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
تو، به آهنربا می مانی...
با قطب شبیه به من
هرچه نزدیک تر می شوم
عقب تر میروی....
شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
سه شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲
بهار از اردیبهشت شروع شد

از روزی که گلهای سرخ

در تن تو شکوفه کردند

کاش آبی بپوشی...

دلم لک زده برای دیدن آسمان...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
سه شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲
وقتی دیدمت

آسمان سرخ بود

لطف کن دیگر قرمز نپوش...

شعر از: دلنوشته
نگارنده : حمید
دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲
کنارم که ایستادی...

سُرخ بودی

اما من سبز شدم

هربار که دیدمت...

مثل جنگل های شمال...

شعر از: دلنوشته