دلم را به دريا زدم...
براي دوست داشتنتهواي دلت ابري بود...
غرق شدم...
مُردم...
بمب باران كردي خرمشهر دل مرا...
پ.ن: داره بارون میاد...
تو...وقتی نیستی همه جا تاریک است ......وقتی بیایی همه چیز سبز می شودحتی آسمان...
تا حتی خودم
سر خاکم نیایم...
اما سایه، سایه توست...
من توام یا تو منی؟
از روزی که گلهای سرخ
در تن تو شکوفه کردند
کاش آبی بپوشی...
دلم لک زده برای دیدن آسمان...
آسمان سرخ بود
لطف کن دیگر قرمز نپوش...
سُرخ بودی
اما من سبز شدم
هربار که دیدمت...
مثل جنگل های شمال...