دیگر پیازِ "عَکّه" ی جعلی نمی خورند-در گوشه ی بهشت که ویلا نمی خرند!
مردُم به جای "حیّ علی بهترین عمل"، در وهمِ سودِ "بانکِ دغل" غوطه ور شدند
جنس ات اگر صداقت و خوبیست پس نیا! چیزی ازین قماش درین جا نمی خرند!
در "Fast Food" عُقده ی ناپخته می جَوَند! روی چراغ های خطر راه می روند
"نوشابه های سرد" گوارایشان شده- یک جرعه از نجابتِ دریا نمی خرند!
معیار عشق های زمین فرق کرده است- "ماشین حساب" همدمِ معشوقه ها شدست
در "بورسِ شهر" قیمتِ عشقت مشخّص است- یا می خرند قلبِ تو را ... یا نمی خرند!
□
تا می کُنم تمامِ غزل های خویش را ، همراه این "کلاغَکِ عشق" تهِ قفس-
در پایتختِ بی کسی ام داد می زنم :"فالم حقیقت است" [نه! امّا نمی خرند]!