بگو کجایی و نوک میزنی به دانه ی کی؟
هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت
پناه می بری از غصه ها به شانه ی کی؟
شبی که غمزده باشی تو را بخنداند
صدای مسخره و رقص ناشیانه ی کی؟!
اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی
فرار می کنی از خانه با بهانه ی کی؟
تو مست می شوی از بوی بوسه ی چه کسی؟
تو دلخوشی به غزلهای عاشقانه ی کی؟
اگر کمی نگرانم فقط بخاطر این
که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی!