شب دیوانگی اغلب زنجیریهاست
شب درد است شب خاطره بارانیهاست
شب تا نیمه شب شعر و غزل خوانیهاست
کاش یک شب برسد یک شب یلدا با هم
بنشینیم زمان را به تماشا با هم ...
بنشینیم وز هم دفع ملالی بکنیم
این هم از عمر شبی باشد و حالی بکنیم
شب یلدا شده خود را برسانی بد نیست
امشبی را اگر ای عشق بمانی بد نیست
موی تو باشد و شب را به درازا بکشد
وای اگر کار منو عشق به یلدا بکشد
میشود خوبترین قسمت دنیا با تو
گر که توفیق شود یک شب یلدا با تو
میشوی از همه شهر تماشایی تر
گر شود عشق تو از عمر تو یلدایی تر
حیف شد نیستی امشب شب خاموشیها
کوه غم آمده پیشم به هم آغوشیها
نیستی شمع شب تار مرا فوت کنی
بدرخشی همه را واله و مبهوت کنی
بی تماشای تو با این همه غم ها چه کنم ؟
تو نباشی گل من با شب یلدا چه کنم...؟