با این همه سخت است دل از چون تو بریدن
از تو فقط آزردن و هی کــوزه شکستن
از من همه دل دادن و پا پس نکشیدن
دل کفتر ماتم زده ای بود که با عشق
کارش شده بـی واهمــه از بام پریدن
چون سرخ ترین سیب در آغــوش درختی ،
سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن
آن گونه دچارت شده یوسُف که خودش هم
افتاده بـــه عاشـق شدن وجامـــه دریدن
اعجاز تو مغرورترین ساحره ها را
وادارنمود ست به انگشت گزیدن
تا این که به هر جا ببرد عطر تنت را
واداشته ای باد صبــــا را بــه وزیدن
ای چـــادر گلدار پریشـــان شده در باد
خوب است به دنبال تو یک دشت دویدن