این لاشه را کجا بکشانم بدون تو؟
من هیچ، هیچ، هیچ ندارم شبیه اشک
از شرم مثل ریگ روانم بدون تو
یک شور کور دارم و عالم تمام بت
تا کی تلف شود هیجانم بدون تو
بر گِردِ هیچ، گرم طوافی سیاه و گنگ
با دیو باد در دَوَرانم بدون تو
حیرانِ ازدحام صداها و رنگ ها
آیینه ای دچار جهانم بدون تو
ای آنِ روشن لحظاتِ بدون من
تاریک شد زمین و زمانم بدون تو