پشتیبانی

می خندم و می خندی و یک کافه می خندد
   
 
نگارنده : حمید
یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۲
من را درون کافه با سیگار می بینی!
غمگینترم از حالِ این لبخندِ تزئینی...

سیگار و چایی نه...فقط شعرِ جدیدت را
با بغض هایت رویِ میزی کهنه می چینی

می خندم و می خندی و یک کافه می خندد
هرچند در چشمان من شادی نمی بینی

تلخ است لبخندِ کسی که غصه دارد
تلخیِ چایی را نخواهد برد شیرینی!

از عشق می گوییم و از داغیِ هر بوسه...
با اعتقادات کمی تا قسمتی دینی...

از "کیچ" های زندگی از "بار هستی" مان*
از اینکه پشت پنجره باران سنگینی-

-می زد به گوش شهر هی سیلی و/ هی سیلی
زدم به هر چه شک به هر چه بد بینی

من در خیابان گریه خواهم کرد فکرت را...
در خانه روی مبل داری فیلم میبینی