پشتیبانی

شدم از "درس" گریزان و به "عشقت" مشغول
   
 
نگارنده : حمید
دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲

کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود

آتشی بودی و هر وقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود

مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود

هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله ، تقصیر تو هر چند نبود

شدم از "درس" گریزان و به "عشقت" مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آن ها که به دنبال تو بودند نبود

بعد از ان هر که تو را دید رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود

آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته !
کاش نقاش تو این قدر هنر مند نبود

شعر از: کاظم بهمنی