پشتیبانی

گاه از آن غنچه فقط زخم زبان می ریزی
   
 
نگارنده : حمید
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲
ای کـه اخمت به دلــم ریخت غم عالم را
خنده ات می بَرَد از سینه دو عالم غم را

برق لب های ِ تو یادآور ِ شاتوت و شراب
چشمه ی اشک ِتو بی قدر کند زمزم را

گاه از آن غنچه فقط زخم زبان می ریزی
گاه  با  بوسه  شفابخش کنـی مرهم را

بسته ای غنچه ی سرخی به شب گیسویت
کــرده ای  بـــاز  رهـــا  خرمــن  ابــریشم  را

"نرگست عربده جوی و لبت افسوس کنان"
با همین هاست کــه دیوانـــه کنـــی آدم را