جان دادنِ فجیــع ِ دلــم را ندید و رفت
وابسته شد درخت بــه بال پرنده ای
بیگانه وقت کوچ از آن جا پرید و رفت
گفتم که کاش مثل تو پروانه می شدم
دورم چه ساده پیله حسرت تنید و رفت
عمری کنار جاده به پایش نشستم و
از راه های دیگر دنیـــا رسید و رفت
خود را اسیرِ میله ی تن کرد یک قفس
وقتی که مرغِ عشقِ دلش پر کشید و رفت
چندین غزل به شوق برایش سرودم و
ناگاه دل سپرد بــه شعر سپید و رفت