پشتیبانی

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
   
 
نگارنده : حمید
سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۱

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم

عهدوپیمان تو با ما و وفا با دگـــــران
ساده دل مـــــن که قسم های تـــو باور کردم

به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بـود
زان همه ناله که من پیش تو کافــــــر کردم

تو شدی همسر اغیار ومن از یار و دیار
گشتم آواره و تــــــــــرک سر وهمسر کردم

زیر سر بالش ریباست تورا که دانــــی
که من از خار وخس بادیه بستـــــــــر کردم

در ودیوار به حال دل من زار گریست
هـرکجا نـالــه ناکامی خــو ســر کــــــــــردم

در غمت داغ پدر دیدم وچون درد یتیم
اشک ریـــــزان هــوس دامــن مــادر کردم

پس از این گوش فلک نشنود افغان کسی
که من این گوش ز فریاد وفغان کر کردم

ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
دیده را حلقــه صفت دوختـه بـر در کردم

شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم

شعر از: شهریار